تاریخ منوّرالفکری در ایران (۱) روشن‌فکری دینی از کمبود نگاه تاریخ‌محورانه رنج می‌برد برگزاری جشن بزرگ «خدا قوت کارگر» در ورزشگاه امام‌رضا (ع) مشهد استقبال زائران و مجاوران بارگاه رضوی از نمایشگاه «در آستان بقیع» بازدید رئیس بعثه مقام معظم رهبری از نمایشگاه «در آستان بقیع» افزایش ۵۰ درصدی ظرفیت پذیرش زائران مددجو در خراسان رضوی به کجا می‌روم آخر؟ بررسی فضیلت امیرالمؤمنین(ع) در حدیث ردالشمس برگزاری نشست تخصصی «وعده صادق» در مشهد مقدس دومین نشست کارگروه ملی امام‌رضا(ع) در مشهد برگزار شد درباره بانویی نیکوکار که بانی روشنایی حرم مطهر رضوی شد شکر نعمت همجواری با امام رئوف (ع) بازخوانی شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)| نامه‌ای از مسافر مشهد به مسافر ری ارائه خدمات «آب‌رسانی» در پهنه سیستان توسط خادمیاران رضوی و با هدف کمک به مدیریت کم‌آبی جزئیات برنامه‌های قرآنی روزانه حرم‌مطهررضوی (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) «چشمه‌های معارف رضوی»؛ روایتی از مهم‌ترین احادیث امام رضا(ع) کارگاه دوخت لباس شیرخوارگان حسینی در مشهد مقدس افتتاح می‌شود ویژه برنامه‌های حرم مطهر رضوی به مناسبت شب شهادت حمزه سیدالشهدا(ع) چند هزار حافظ قرآن در خراسان رضوی داریم؟
سرخط خبرها

دکتر مهدی محقق، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، از اندیشه‌های عاشورایی ناصرخسرو می‌گوید | من که  ز خون حسین پرغم و دردم

  • کد خبر: ۱۷۶۴۵۵
  • ۰۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۳
دکتر مهدی محقق، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، از اندیشه‌های عاشورایی ناصرخسرو می‌گوید | من که  ز خون حسین پرغم و دردم
فارغ از تسلط ناصرخسرو بر شعر و شاعری، او اندیشمندی دقیق النظر بوده که اندیشه‌های شیعی اش در میان اهل کلام نیز شناخته شده بوده است. کتاب «وجه دین» او، بازنمای تفکرات اعتقادی اوست.

به گزارش شهرآرانیوز، ناصرخسرو درمیان ایرانیان با سفرنامه اش مشهور است و نیز او را شاعری بلندمرتبه در تاریخ ادبیات فارسی می‌شناسیم که اشعار وی جایگاه سترگی دربین شاعران متقدم فارسی زبان داشته است. اما فارغ از تسلط او بر شعر و شاعری، او اندیشمندی دقیق النظر بوده که اندیشه‌های شیعی اش در میان اهل کلام نیز شناخته شده بوده است. کتاب «وجه دین» ناصرخسرو، بازنمای تفکرات اعتقادی اوست.

متأسفانه دو علت باعث شده است «ناصرخسروشناسی» آن چنان که باید و شاید، پیشرفت نکند؛ یکی اینکه ناصرخسرو شیعه بود و محل توجه اهل سنت نیست؛ به ویژه آن جا‌هایی که باید مورد احترام و تجلیل قرار بگیرد (مثل افغانستان و تاجیکستان). دیگر آنکه در ایران هم توجه چندانی به او نشده است؛ به علت اینکه وی شیعه اسماعیلی بوده است. ولی آن زبان ارزشمندی که ناصرخسرو به کار برده و مطالبی که در آثارش آورده است، شایسته مطالعه و تحقیق است و باید بیش از پیش به آن توجه شود.

در میان اشعار او مضامینی دیده می‌شود که نشان از توجهش به قیام امام حسین (ع) بوده است. او به عنوان شیعه‌ای معتقد در ستایش قیام بزرگ سیدالشهدا (ع)، اشعاری می‌سراید و در لابه لای این متون از اعتقاد خود دفاع می‌کند. برای تحلیل بیشتر اشعار و اعتقادات او با ناصرخسروپژوه معاصر، دکتر مهدی محقق، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، گفتگو کرده ایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.

ناصرخسرو علاوه بر اینکه شاعری بلندمرتبه در تاریخ ادبیات فارسی بوده، در جایگاه اندیشمندی دقیق النظر نیز قرار داشته است. باتوجه به اندیشه‌های کلامی او، ارادت وی به خاندان اهل بیت (ع) در اشعارش، چگونه متبلور شده است؟

وقتی از امام حسین (ع) به عنوان یک انسان کامل یاد می‌کنیم، باید توجه کنیم که ایشان در دامان سه انسان کامل دیگر یعنی محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) پرورش یافته اند. از درخت هدایتی، چون رسول اکرم (ص) و بیخ و شاخی، چون علی (ع) و فاطمه (س)، میوه‌ای جز حسین، انتظار نتوان داشت که رسول خدا (ص) خود فرمودند: «انا شجره الهدی و علی اصل‌ها و فاطمه فرع‌ها و الحسن و الحسین ثمر‌ها و شیعتنا اوراقها» و ناصرخسرو می‌گوید:

شجر حکمت پیغمبر ما بود و بر او/ هریک از عترت او نیز درختی ببرند
پسران علی امروز مر او را بسزا/ پسرانند چو مر دختر او را پسرند
پسران علی آن‌ها که امامان حق اند/ به جلالت به جهان در، چو پدر مشتهرند

تأکید ناصرخسرو بر اینکه پسران علی (ع) یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، پسران پیغمبر (ص) هستند، درحقیقت ردونقیضی است بر عقیده‌ای که در میان اعراب شهرت یافته بود که فرزندان دختر درحقیقت فرزند نیستند.

ولی در آیه مباهله، آنجا که گفت: «قل تعالو اندع ابناءنا و ابناءکم»؛ با اطلاق ابنا بر حسنین و همچنین پیغمبر که فرمودند: «هذان ابنای امامان قاما او قعدا؛۵ یعنی حسن و حسین، پسران من هر دو امام هستند؛ چه قیام کنند و چه قعود»، قلم بطلان بر این اندیشه ضعیف کشید و بر همین اساس، امامان شیعه از نسل و ذریه امام حسین (ع) هستند و درعین حال نسل و ذریه محمد (ص) هم محسوب می‌شوند؛ هرچند از فرزند دختر با او می‌پیوندند.

به همین مناسبت بود که در جنگ صفین، حضرت علی (ع) فرمودند: «مگذارید این دو جوان -یعنی حسن و حسین (ع) - همراه من وارد کارزار شوند؛ زیرا می‌ترسم که آن دو کشته شوند و نسل رسول خدا منقطع شود».

در برخی اشعار ناصرخسرو، او به این نکته اشاره می‌کند که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به مثابه میراث پیامبرند. این نگاه ناصرخسرو با تکیه بر کدام نص روایی شکل گرفته است؟

پیامبر (ص) و علی (ع) که از دنیا رفتند، صفات نیک و برجسته خود را در این دو یادگار خود به جای گذاشتند تا همچنان که رسول خدا (ص) اسوه‌ای حسنه و علی مرتضی (ع) شهیدی نمونه بودند و هر دو جامع علم و شجاعت و جود، این صفات در فرزندان آنان زنده بماند و عالمیان را بهره‌مند سازد.

فاطمه (س)، دو فرزند خود حسن و حسین (ع)، را نزد رسول خدا (ص) آورد، آن گاه که رسول خدا در بستر مرگ بود و گفت: «ای رسول خدا! این دو پسران تو هستند. برای آنان چیزی به ارث بگذار».
پیغمبر (ص) فرمودند: «هیبت و سودت خود را برای حسن و جرئت و جود خود را برای حسین می‌گذارم».
همچنین روایت شده است که پس از رحلت حضرت علی (ع)، محمدبن حنفیه نزد حسن و حسین (ع) آمد و گفت: «میراث پدرم را به من بدهید».

آنان گفتند: «تو خود دانی که پدرت، زر و سیمی از خود به جای نگذاشته است».
او گفت: «این را‌ می‌دانم، ولی من میراث مال را‌ نمی‌جویم، بلکه میراث علم او را از شما می‌خواهم».
ناصرخسرو در موارد متعدد، به این حقیقت که علی (ع) سیم و زری نداشت و آنچه به ارث گذاشت علم و دین بود، اشاره کرده است؛ ازجمله:

نبود اختیار علی، سیم و زر/ که دین بود و علم، اختیار علی

یعنی ناصرخسرو معتقد است که برای بهره بردن از میراث علمی پیامبر (ص)، باید به اهل بیت (ع) مراجعه کرد؟

بله، تأکید ناصرخسرو بر اینکه پسران علی یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پسران پیغمبر (ص) هستند، درحقیقت ردونقیضی است بر عقیده‌ای که درمیان اعراب شهرت یافته بود که فرزندان دختر درحقیقت فرزند نیستند. او به صراحت می‌گوید که برای به دست آوردن علم باید وارد مدینه علم و حصن آل مصطفی شد؛ یعنی چنگ به دامان امام علی (ع) و فرزندان او زد:

در مدینه علم ایزد جغدکان را جای نیست/ جغدکان از شارسان‌ها قصد زی ویران کنند
مر تو را در حصن آل مصطفی باید شدن/ تا ز علم جد خود بر سرت در افشان کنند

که مدینه علم همان است که پیغمبر (ص) فرمودند: «انا مدینه العلم و علی بابها»؛ و حصن آل مصطفی (ص) همان است که امام رضا (ع) فرمودند: «ولایه علی بن ابیطالب حصنی».

شرافت و بزرگی حسن و حسین، چنان بود که حضرت علی (ع) به نام آنان مکنّی بودند؛ یعنی در زمان رسول خدا (ص) به ایشان ابوالحسنین می‌گفتند؛ و بر همین قیاس در خطبه‌ها و خطابه ها، لقب ابوالحسنین بر آن حضرت اطلاق شده است و نیز حسن و حسین به عنوان دو گل بوستان محمدی، ممتاز شده اند و کنیه «ابوالریحانتین» را پیغمبر اکرم (ص) برای حضرت علی (ع) به کار برده اند که بنا بر روایتی رسول خدا (ص) سه روز پیش از وفاتشان، خطاب به حضرت علی (ع) فرمودند: «السلام علیک یا اباالریحانتین اوصیک بریحانتی من الدنیا: سلام بر تو‌ای پدر دو ریحانه من! من سفارش این دو ریحانه خود را در دنیا به تو می‌کنم».
این کلمه «ریحانه» همان است که ناصرخسرو از آن به گل و یاسمین تعبیر کرده است:

حسین و حسن را شناسم حقیقت/ به دو جهان گل و یاسمین محمد
چنین یاسمین و گل اندر دو عالم/ کجا رست جز در زمین محمد؟

آیا ناصرخسرو در دیوان خود، به ماجرای شهادت امام حسین (ع) نیز اشاره کرده است؟

بله، ناصرخسرو در دیوان خویش پیوسته به شهادت امام حسین (ع) و واقعه کربلا، اشاره و از قاتلان ایشان به زشتی یاد می‌کند و آنان را به «سگان مست گشته» تشبیه می‌کند؛ مانند این دو نمونه:

هیچ شنودی که به آل رسول/ رنج و بلا چند رسید از دهاش؟
دفتر پیش آر و بخوان حال آنک/ شهره از او شد به جهان کربلاش
تشنه کشته شد و نگرفت دست/ حرمت و فضل و شرف مصطفاش
وآن کس کو کشت مر آن شمع را/ باز فروخورد همین اژدهاش

یا در شعر دیگری می‌گوید:

بی عصا رفتن نباید، چون همی بینی که سگ/ مر غریبان را همی جامه بدرّد بی عصا
پاره کردستند جامه دین بر تو لاجرم/ آن سگان مست گشته روز حرب کربلا
و نیز در موارد متعدد به مناسبتی به «خون حسین» اشاره می‌کند؛ مانند دو بیت زیر:
من که ز خون حسین پر غم و دردم/ شاد چگونه کنند خون رزانم؟
از تو بدین کار‌ها بماندم شاید/ گرچه نشاید همی که از تو بمانم

و در بیت زیر بر شریعت اسلام، اظهار تأسف و اندوه می‌کند؛ چون بدانجا رسیده است که سر عزیزترین و گرامی‌ترین فرزند رسول (ص) را به طمع حطام دنیا از تن جدا می‌کنند:

شاید که بگریند بر آن دین که بدو در/ فرزند نبی را بکشند از قبل زر
ور یار رسول است کشنده پسر او/ پس هیچ مر او را نه عدو بود و نه کافر

سخنی را که امام حسین (ع) در روز عاشورا گفتند و با آن، ذلت و حقارت را زیر پا گذاشتند، تا ابد بر صفحه‌های تاریخ می‌درخشد و تا قرن‌ها بعد، هرگاه سخن از کسانی به میان بیاید که تن به زیر بار خواری و ننگ ندادند و مرگ باعزت را بر زندگی توأم با ذلت اختیار کردند، نام حسین بن علی (ع) در رأس آنان قرار می‌گیرد؛ چنان که ابن ابی الحدید هنگامی که می‌خواهد از «اباه الضیم» یاد کند، لقب «سیداهل الاباء» را برای آن حضرت به کار می‌برد.

به این دلیل است که شهادت امام حسین (ع) و جانبازی ایشان، نمونه و اسوه‌ای شد برای همه کسانی که در راه حق، جهاد کرده، جان خود را بر سر عقیده و ایمان خویش فدا کردند؛ و باز شهادت امام حسین (ع) بود که بوستان شریعت محمدی را آبیاری کرد و به مسلمانان آموخت که آنچه باقی و جاوید است، روح است و تن که دستخوش نابودی و تباهی است، چندان اهمیت ندارد و باید آن را به موقع خود برای اعتلای کلمه حق و عدالت و نشر دین و تقوی فدا کرد.

حال که سخن را با ناصرخسرو آغاز کردیم، بی مناسبت نیست که آن را با جمله‌ای از سخنان «اخوان الصفا» و «خلان الوفا» به پایان رسانیم. آنان می‌گویند یکی از دلایلی که‌ می‌توان بر بقای نفس پس از مفارقت از بدن اقامه کرد، این است که اهل بیت پیغمبر ما بدن‌های خود را در روز کربلا تسلیم به قتل کردند و راضی نشدند که به حکم یزید و ابن زیاد، تن در دهند. آنان بر تشنگی و طعن و ضرب، صبر کردند تا آنکه نفوسشان از بدن هایشان جدا شد و به ملکوت آسمان بر رفت.

امام حسین (ع) بدن خودشان را به آسانی تسلیم مرگ کردند تا بدان وسیله روح خود را تا ابد حاکم بر دل‌های مؤمنان کنند و آنان در دفاع از حق و مبارزه علیه باطل، از ایشان الهام گیرند. همان بدنی را که ایشان به خاطر روح، خوار داشتند و آن را تسلیم ضرب و طعن و قتل کردند، چنان عزیز و گرامی باشد که همه مؤمنان آرزوی چشم سایی بر خاک او را داشته باشند و رفع اندوه و غم و فقر و بیماری را از آن تربت پاک
بجویند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->